ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
با ساعت دلم ، وقتِ دقیق آمدن توست
من ایستاده ام ، مانند تک درخت سر کوچه
با شاخه هایی از آغوش
با برگ هایی از بوسه
با ساعت غرورم _ اما
من ایستاده ام ، با شاخه هایی از تابستان
با برگ هایی از پاییز
هنگام شعله ور شدن من ، هنگام شعله ور شدن توست
ها ... چشم ها را می بندم
ها ... گوش ها را می گیرم
با ساعت مشامم _ اینک _ وقت عبور تن توست
" محمدعلی بهمنی "