ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بزرگی وصیت کرد که برای سلامتی عقلتان هویج بخورید
همه خندیدند،ولی هیچ کس ندانست که عقل همه به چشمانشان است.
در دایره ی تاریک فنجان فال
عکس فانوس ستاره و عطر اطلسی افتاده است
شاید شروع نور
نشانهیی از بازگشت نگاه گرم تو باشد
باید به طراوت تقویم های کهنه سفر کنم
تقویم ناب ترین ترانه ی نمناک تقویم
سبزترین سلام اول صبح تقویم
دور دیدار بوسه و دست
شاید در ازدحام روزها<
یا در انتهای همان کوچه ی شاد
شمشادها شاعری دلشکار را ببینم
که شیرین ترین نام جهان را
زیر لب تکرار می کند
و تلخ می گرید
"یغما گلرویی"
با همان ترسی که وقتی دسته ای از سارها
ناگهان پر می کشند از گوشه ی دیوارها...
با همان ترسی که وقتی بچه خرگوشی سپید
می گریزد از لب و دندان تیز مارها
"شیرین خسروی"
دیگر بهار در سبد روزگار نیست
دیگر «قرار» نیست ، نه ! دیگر قرار نیست
شادم که زود می گذرد شادی ام ولی
غم می خورم که هیچ غمی ماندگار نیست
از یاد رفت غرش شیران بیقرار
آهوی چشم های تو در بیشه زار نیست
بگذار در غبار فراموشمان کنند !
این سینه را تحمل سنگ مزار نیست
اقرار عشق راه به انکار می برد
این کفر جز عبادت پروردگار نیست
فاضل نظری
تمـام آغوشـــم را
برایــت باز می کنم
قلــب مــــن
وقتی در مجــاورت
قلــب توســت که
آرام میگـیرد
عشق
عجیبتر از آن است که
در یک زن خلاصه شود
و زن
غریبتر از آن
که در یک عشق شناخته شود
افشین یداللهی
چشم های بسته، بازترند
و پلک، پرده ای ست
که منظره را عمیق تر می کند
بگذار رودخانه از تو بگذرد
و سنگ هاش در خستگی ات ته نشین شوند
بگذار بخشی زنده از مرگ باشی
و ریشه ها به اعماقت اعتماد کنند
جنگل،
تنها یک درخت است
که در هزاران شکل
از خاک گریخته است
"گروس عبدالملکیان"
از کتاب "پذیرفتن"