ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم؛
پستچی عاشقت شود
کبوتر برگردد
دق کند وُ دوریت را بمیرد
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم،
شهر رفتنت را بفهمد
رود نبودنت را مرداب شود وُ
خواب، شب را کابوس کند
میترسم؛
در راه، بهباد برود
بعد بهدستِ چوپانی برسد وُ
هوایِ گوسفندانش را رها کند وُ
به هوایِ تو
گوسفند شود!
میترسم؛
جاده راه نرود
بن بست شود
خانه خر شود وُ
در، به لنگه بچرخد وُ لج کند وُ
تو نیستی را.. زنگ بزند
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم!
میترسم باز عاشقت شوم...
"افشین صالحی"
چه جالب....