پیش از رفتنَت

پیش از رفتنَت
عشق را سنجاق کن بر سینه‌ام
بال‌هایت را برایم بگذار
ونگاهت را بر آیینه
که از هجوم لحظه‌های بی تو
از عبور ردّ عطرموهایت
حریف دلتنگی
دو چشم روشنت باشد!

نیلوفرثانی

از آنهمه دیوار که به تقدیر من گره‌خورده است

از آنهمه دیوار
که به تقدیر من گره‌خورده است
یک در، نه!
یک دریچه نفس می‌خواهم .

نیلوفرثانی

فرض کن از این عشق

فرض کن
از این عشق
بی خطر عبور کنیم
درما مین‌هایی جا خواهدماند
که در هر هم‌آغوشی
آماده‌ی انفجارست ...
نیلوفرثانی

از سمتِ شعرهای بی‌مخاطب

از سمتِ شعرهای بی‌مخاطب
کسی بی‌صدا
می‌آید..

نیلوفرثانی

منم آن باران

هیچ وقت شور باران را
در زمستانی کور
دیده ای؟
منم آن باران
تویی آن دورترین خاکِ بهار..

نیلوفرثانی

من تنها از تو نامت را پرسیدم که مست شدم

من تنها از تو نامت را پرسیدم که مست شدم
شیدا و دل‌بریده از جهان
دستت را که نگرفتم
طاقتِ بوسیدنت،هم محال بود
جان بدر نمی بردم از روشنیِ چشم هات
سایه و فاصله، پناه بود
هرچه بود، چه خیال ، چه حقیقت، رنج بود
جانم پر از دوست داشتن ، هوایم پراز نام تو بود
دست می بردم به مویت در رویا
لبخندت دیگر قشون کشی بود
زمزمه می کردم عشق را
داستانِ من از ابتدا
جنون بود..

نیلوفرثانی

ما خسته‌ایم

ما خسته‌ایم
از خاطره‌های تَرْک
به "آمدن وماندن"
سخت محتاجیم.


نیلوفرثانی

برآستانِ رخصتِ چشمانت

برآستانِ رخصتِ چشمانت
می ایستم
همین کلمات
همین حروفِ روشنِ از دل برآمده
همین عباراتِ صادق
"بی واهمه "
اذنِ ورودم می دهند
من زائرم به حقیقتِ همیشه‌ی تو
و تو گشایشی به غربتِ من
باز کن در را و بگذار تا فرصتی باقی ست
به اتصالِ حرف و کلام
پیوندی جاودانه بسازیم
واین ایام را
به بوی بودنی خالصانه
معطر کنیم...

نیلوفرثانی

سیل باید

سیل باید
تا بشوید اینهمه دلتنگی را
از وجب به وجبِ آهِ سینه سوزم
حالا تو دلواپس ویرانی‌ام نباش
وقتی سالها
بربادرفته منم ..

نیلوفرثانی

گمم در کویر

گمم در کویر
سرد و خسته و اسیر
و‌ هیچ قافله از من
کولی هزار آتش
نمی‌سازد..
نیلوفرثانی