برگرد و بیا جانم

برگرد و بیا جانم
من با وجود تو آرامم

سبز میشود این عشق
گر تو باشی در کنارم

گاهی سکوت ، گاهی عکس تو
زندانی خویشم ، در حبس تو

مرا خواب نیست شبی از هجر تو
بیا تا ماه خجل شود از روی تو


در وصف تو ، قلبم ندای حُب می دهد
دیدار تو به جانم تبسم می دهد


در وصل تو ، این شعر و بوسه ناب میشود
یقین دارم ، این دعا روزی مستجاب میشود

ناصر منصورزاده

پاییز که شد راهی جنگل شویم ...

پاییز که شد راهی جنگل شویم ...


به برکت حضور تو ، برگ های زرد ، سبز می شوند و حتی درختان با دیدن تو روزشان بخیر می شود ...

عجب پاییزی بشود ، وقتی تو شاعر این جنگل باشی ...

من آخر این قصه را میدانم ؛
با تو پیر شدن هم زیباست ....


ناصر منصورزاده

وقتی که موهایت را باز میکنی ،

وقتی که موهایت را باز میکنی ،

دوست داشتنت ، بی اختیار به قلبم وحی میشود .

بوی تو ، بوی عود است در این خانه ؛

بیا تا با موهای سفید به این خانه رنگ دهیم .


ناصر منصورزاده