ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
به دردی دچارم
که نه راهِ بغض میشناسد
نه راهِ اشک
فقط خیره میمانم
به در
به پنجره
به هر چه که
میشود از آن رفت ...
#مریم قهرمانلو
شب میآید
که پشتِ سالهای رفتنت؛
پتو را روی سرم بکشم،
با خودم تکرار کنم که همه چیز رو به راه است..
و در تاریکیِ اتاق، تلاش کنم
که بیخیال بودن،
خوب بودن،
آرام بودن
در چهرهام مشخص باشد...
بعد چشمهایم را ببندم
و با خیالِ راحت دلتنگت شوم...
#مریم_قهرمانلو
من همیشه که به تو فکر نمیکنم؛
مثلا هر وقت کتاب میخوانم،
بعد هی یک بند را نمیفهمم
و از اول میخوانم یعنی دارم
به تو فکر میکنم...
یا وقت هایی که غذا شور میشود،
یا مثلا آخرِ یک مسیر میفهمم که اشتباه آمده ام!
همیشگی که نیست...
فوقِ فوق اش روزی بیست و پنج ساعت!
مریم_قهرمانلو
باید یک نفر بنشیند
دست بگذارد روی شانه ات
از ته دل بگوید
چه مرگت است دیوانه جان؟
بعد سفت بغلش کنی و
تمامِ خوب نبودن هایت از
چشم هایت بزند بیرون...
#مریم_قهرمانلو
دلبرا !
چون میروی
دل میرود
جان میرود
گر نیایی بی گُمان
از عشق ایمان میرود...!
#مریم_قهرمانلو
جمعه تویی
با همه دوری ات
خنده به لب
دلخوشی زوری ات
دوست ترم داری و راهی شدی
دل بکن از رفتن مجبوری ات
مریم_قهرمانلو
دفتـر شعرم را که میگشایم
مُشتی از تـو
بیرون میریزد...
هوا به تو آغشته میشود!
و میترسم که نکند
یک شهـر عاشقت بشود...
آهای..
دردانـه ی برگ برگِ نوشته ها
از تـو گفتن
چه عالـمی دارد...
#مریم_قهرمانلو
در من کسی جان میدهد هر شب
با خاطراتی سرد و تکراری
دیوانه جان کی میشود اصلا
از حال و روزم دست برداری .. ؟
من پنجره وار دوستت دارم!
حتی صد سال بعد از دوست داشتنت،
تو را به چشم نبینم
همه ی دیوارهای محل می دانند
که به دل دارمت...
#مریم قهرمانلو
بویِ عطرت که شنفتم
به لبم جان آمد..
منم آن گل که نچیدی
و زمستان آمد...
#مریم_قهرمانلو