دردها بر قلب من شیون نزد، تصویر شد

دردها بر قلب من شیون نزد، تصویر شد
کابوس هرشب اندرون خفته نماند، تعبیر شد

بر لبم صد جای زخم گردید و عشق بی‌نطق ماند
در وراء این سکون، فریاد بی‌تأثیر شد

دل سپردن، سر سپردن، در غیاب عشق مردن
از تمنای وصالش، یک فراق تدبیر شد

ما به رسم عاشقی، نورسته دل از بهر یار تحفه زدیم
حزن روز افزون بدیدیم، آه این دل پیر شد

نقص جانان کور گشته عاشق دل‌داده را
تار وی مهتاب یاران گشته و ستار ما تقصیر شد

دلبری را از سیاهی، نور عشق امید بود
ناجی عشق دل شکست، از زندگی هم سیر شد


محمدرضا علی پور