ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تو از میان نسل ها آمدی
از میان کوهسارها
جویبارها
از میان مرزها، رمزها
تو در شکوه باران
میان رقص آب و آفتاب آمدی
تو در هجوم سایه های بلند
دل آرام و خاموش
یال کوبیدی و خرامیدی
توت های سفید باغ مان
قداست تو را فریاد زدند
و به یاد آوردند
روزی که به خانه آمدی
شعله ات خیس و بارانی بود
توتستان سپید
میان آب و آفتاب
شاهد بارشِ مستانه ی نور
بر تنِ پهناور باغ بود
و تو
ای آوای خاموش
ای زیبایی ملموس
ای راه عبور
از جنگل مستور
ای خوشه ی انگور
در جام بلور
ندای سرو مهربانی را شنیدی
تو از میان نسل ها آمدی
از ریشه ی بافته در
پیکره ی یک درخت
از خوشه ی یک گندم زار
از نگاه یک لاله زار
از آغوشِ باز یک چمن زار
از زلالی یک چشمه سار
از جبین یک کهن سال
آوایت
در باد تنید
بوی گس توت سفید
بر پیکرم پیچید
معراج لبانت
بر رگ نیلوفرم لغزید
هنوز
هنوز
ندای شعله ی پروانه ها
میان محراب باد و باغ در هیاهوست
آری
تو از میان نسل ها آمدی
از خویشاوندی ستاره ها
بر تارک سیه فام این ویرانه ها
که سرود اعتصام
ساز کرده ای
تو
از انفجار کدام سیاره
به زمین رسیده ای؟
تو
از رسوب کدام دریا
بر چکاد کوه نشسته ای؟
تو
سخاوت کدام آسمانی؟
تو
استجابت کدام دعایی؟
فریبا سلحشور
می نشینم در تمام سایه ها
می خزم از گوشه ای، در لابه لای بوته ها
می نشانم تخمی از راز کبود
می چرانم شعله ای سرد و خموش
می کِشم مستیِ لمسی در فکر
هوسِ رقصِ سکوتی در باد
شُرشُر فاصله ای در راه
سبد ثانیه ای در دور
می روم در دوردست های بی فضا
معبدی خواهم شدن ای آشنا
معبدی خواهم شدن ای آشنا....
فریبا سلحشور