بیا و صیقلِ خش باش امشب

بیا و صیقلِ خش باش امشب
دلم راحال خوبش باش امشب
ستار آسمان بی فروغم
پری رو و پریوش باش امشب
فضا هم میل شورش دارد انگار
تو آب روی آتش باش امشب


رحمت حسینی

ای آنکه درک می کنی احساس خسته ام

ای آنکه درک می کنی احساس خسته ام
قلب غمین، غرور سراپا شکسته ام
افسانه های زندگیم واقعی زتوست
از تو پر از ترنّم و حسّ خجسته ام
تو شاه بیت کلّ غزلهای عاشقی
تو قافیه ، تخلص و مضمون به دسته ام
غرق بهاری و تو ، طراوت دهِ چمن
تو سبزه ای و گل ، به امیدت نشسته ام
کابوس زندگی به تنم سخت می نشست
با تو بهار دل من از این خواب، جسته ام
زندانی ام میان ردیف قصیده ها
تو آمدی غزل به تو از بند رسته ام
رحمت به شوق دیدن تو زنده است و شاد
غیر تو من به یار دگر دل نبسته ام

رحمت حسینی