ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
شیدا همی خواهد تو را ، پژمرده گشتی ای دلا
معشوق ز این منزل برفت ، شیدا بکشتی ای دلا
مست و خمار باشی عزیز ، دیوانه وار راه می روی
یزدان پرستی است شهرتت ، دنیا پرستی ای دلا
هجرت گریبانم گرفت ، سوختم چو خاکستر شدم
دوزخ برم بـاشد چه سهل ، دارم بهشتی ای دلا
عمری سپردم من به شب ، خفتن چه معنا دارد؟
جانم گرفت صد مرتبه ، هر تیره بختی ای دلا
اشکم تو را جوهر ببود وین استخوان خامه تو را
در دست دارم نامه ای ، کان را نوشتی ای دلا
دست مرا محکم بگیر ، من را از این دنیا ببر
بوی تقلا می دهی ، من را شکـستـی ای دلا
هرگز نمی بخشی مرا ، چشمان تو این را بگفت
امّا امید دارم هنوز ، شاید گذشتی ای دلا
امیرحسین صالحی
در نبودت دل من واله و دیوانه بشد
رفتی و این دل من ، راهی میخانه بشد
ساغری در دل من بود ولی دیگر نیست
خانه ای در دل من بود که ویرانه بشد
عارض و نور دو دیده ، اگرم فتنه کند
چون ز سودا برود ، واهی و بیگانه بشد
دل من، جای تو و مرهم اسرار تو بود
دل چو ویرانه بشد، همدمِ پیمانه بشد
امیرحسین صالحی
رمزی نهـفتـه دارم ، قلبی شکسته در من
با خود روم کلنجار ، حرفی نگـفته در من
در سینه ام بماند، یا گویمــش به عــالم
جانی دگر نمانده ، جانی که سوخته در من
تاوان اگرچه تلخاست، بر درد من چو مرهم
زهر از جفا چشیدم، دل رشته رشته در من
بغضی شکفته در من ، درد گذشـته بر تن
هر روز خمیدهتر من ، غم جا گرفته در من
در دردِ خود بمیرم ، بهتر ز صد تــبسّم
ای جانِ نیمه جانم ، ای خودفروخته در من
از خون خود گذشتم، از جام دشمن هرگز
چون بکشنی تو ساغر ، جامی بریخته در من
دل داده ام امــانـت تـا دل دهـد امـانم
مشکن دلم تو ظالم ، این دل گسیخته در من
هر گه که گردِ او گشت ، شد تکّه تکّه افسوس
ای قلبِ صاف و ساده، ای سرشکسته در من
امیرحسین صالحی