ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در دفتر مِهر تو یقینا غزلی هست
اندام غزل واره, شِکوه ازلی هست
گلبرگ دو سویه, به گلستان محبت
بر شانه ی شادی, سندِ مستدلی هست
هر شیشه و سنگ اند به ظاهر متفاوت
همراهیِ شان بستر ضربالمثلی هست
بر رویش آلاله ی سُرخین بهاری
آواز خوش چلچله ضرب الاجلی هست
در منطقه البرجِ کمانِ خمِ ابرو
هم صحبتی زُهره به برجِ زُحلی هست
در خلوت آراسته با پرتو مهتاب
دستان نوازشگر و بوس و بغلی هست
از ارگِ بَمِ مردم چشمان تو خواندم
ویران شدنم حادثه ی محتملی هست
وقتی که بلرزد دلی از موجِ نگاهی
امکان سقوط از لبِ سرخِ گسلی هست
هر شوقِ نگاهی چو عقیق یَمَنی نیست
افسوس که بازیگرِ حسِّت, بدلی هست
اسماعیل پیغمبری کلات
ما شادیِ دوشینه به گلزار کشیدیم
باغی ز چمن با نوک پرگار کشیدیم
از دامنه ی زرد غم آلود گذشتیم
در حوزه ی ماتم زده دیوار کشیدیم
هر دشمن شادی که به پیکار در آمد
در صحنه به نابودیِ صد بار کشیدیم
گیسوی بلند و لب پُر شور گرفتیم
بر تارک گل شانه ی بسیار کشیدیم
بر قامت سروی به بلندای سروری
نقاشیِ رعنا قدی از یار, کشیدیم
در دفتر احساس به کِلکی متبسّم
هر خاطره ی لحظه ی دیدار کشیدیم
با کودکِ کنعانیِ اقبال بلندی
مصری به خریدش سرِ بازار کشیدیم
بر بومِ هزار قطعه, زیبایی را
آراسته در چشم خریدار کشیدیم
رقصیدن بلبل بنگر همرهِ گل چون
ما شادی دوشینه به گلزار کشیدیم
اسماعیل پیغمبری کلات