| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
ای که در سکوتم نشستهای بیصدا،
جان مرا بشنو از عمق بغضِ بیندا.
در ظلمتِ جان، تو روشنی و پناه،
ای راز بیپایان، تو آرام جان خواه.
چرا خستهام رها کردی به موجِ طوفان؟
در این دریای درد، تنها و بیپایان.
دل من زخم دارد از جنگِ بیامید،
اما صدای تو میخواند مرا، ای امید.
دستم بگیر که گم شدهام در رهها،
بیا، بشکن این دیوارهای سرد، خدا.
با تو هر سکوت، گویاترین نغمه است،
در آغوش تو، پایانِ شب، سپیده است.
کیارش شیخ