غوطه‌ور در رویا

غوطه‌ور در رویا

پنجره‌ی نگاهت

لحظه‌ای باز،

لحظه‌ای بسته.

دنیای من

لحظه‌ای روشن

لحظه‌ای تاریک

آونگ پلک‌هایت

ضربان لحظه‌هاست؛

هر گشایش، دیدار،

هر فروبستن، فراق.

کیمیاگریِ چشمانت

سردیِ تنهایی‌ام را

به گرمای عشق بدل می‌سازد.

لحظه‌ی عاشقی

با مخدر نگاهت

اوج می گیرم در آغوشت.

رقص زمان

در مدار دو چشم تو

هر پلک زدنت

تولّد لحظه‌هاست.

چه از دریای چشمانت بخواهم

جز نگاهت،!

فانوس شب‌های سرگردانی؟

مرا ببر

در آغوش نگاهی بی پایان

بهرام بصیری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.