آغوشت جغرافیایِ بی‌مرزِ من است،

آغوشت جغرافیایِ بی‌مرزِ من است،
بوسه‌هایِ پی‌درپی‌ات ، شَرابِ سُکرِ مستی‌ام
لب‌هایت کوکِ آخرین نغمه‌هایِ شبانه.
بنارم به باد که از پنجره گفت: «فریبش مده!»
اما من اسیرِ رازِ آن خالِ زیر گردنت
در سکوتِ کلیدهایِ سیاه پرسیدم:
رقصِ دوباره‌یِ این ابدیت کی آغاز می‌شود؟»


حسین گودرزی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.