ندیدم جز صداقت در نگاهِ نابِ کودک‌ها

ندیدم جز صداقت در نگاهِ نابِ کودک‌ها
نه ترسی از شکستن داشت، نه تردید و نه پنهانی

نگاهش آسمانِ صاف، دلش دریای بی‌پایان
زبانش حرفِ نابِ عشق، نه از جنسِ تمنایی


بغل می‌کرد دنیا را، اگر دستی به سویش رفت نمی‌سنجید با معیارِ فردا یا پشیمانی

اگر این عشق را فهمند، تمامِ اهلِ این عالم
چه حاجت باشد این دنیا به باغ و قصرِ روحانی؟

بهشت آنجاست، آن لحظه که دل بی‌قید می‌بخشد به لب لبخند، در چشمش؛ فقط خورشید و بارانی

حمید رضا نبی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.