او ما را دریابید،

او ما را دریابید،
ما نیز او را دریابیم.
چه دریابیدنی‌ست… دریابیدنش!

دریابیدمش،
در بارشش قرار گرفتم،
او همچنان می بارید .

باریدنش،
همیشگی‌ست؛
همواره، بی‌وقفه
و بی‌فاصله…

بودنش؛
همیشگی‌ست؛
نه آمدنی ست و نه رفتنی.

حضورش؛
حضور همیشه‌حاضر است.

حضور همیشه‌حاضر می خواهد
تا در‌یابد حلاوت و شیرینی
حضورش را.

چه حلوای شیرینی‌ست؛
حلوای دوستی،
حلوای آشنایی،
حلوای عاشقانه‌ها،
حلوای یکی‌شدن،
حلوای نزدیکی و پایان دوری.

دریابنده؛
درمی‌یابد ،دریابندگی را.

دریابیدن،
برای هر دریابنده
حلاوت دارد.

دریابیم که ؛
در این دریابندگی
او خود،
ما را درمی‌یاباند .


طهورا عسکری داریونی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد