ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
چشم در چشم تو افتاد و دلم ویران شد
دل به سودای تو بست و ز جهان خسران شد
موج گیسوی تو آتش به دل و جانم زد
عقل رفت و جهانم چو شبی سوزان شد
لب تو شهد بهشتی است که بشارت دادند
عقل رفت از کف و جانم تو بگو جانان شد
گر چه افتاده ام از دیده و دلگیرم باز
نام تو بر لب ما ورد همه دوران شد
تا تویی قبله جان، کعبه او را چه کنم
تو خدایی و دلم باز چه بی ایمان شد
زلف تو سلسله ای بود که ما را بستند
این اسیری مَثل نابِ همه کیهان شد
در دلم آتش به فروغ رخت افرو خته ای
هر چه بر آتش دل رفت غزلی جانان شد
نرگس مست تو و قامت رعنای شما
ساقی مجلس و سلطانِ همه دوران شد
جان فدای تو نمودیم و شبی بار دگر
به تمنای تو سمت حرم جانان شد
ساقیا باده بده در غم هجرش بزنیم
شاید این خسته دلم فارغ از این دوران شد
مهدی سمرقندی