کجا هستم ؟ ندانمجایی و هیچ

کجا هستم ؟ ندانمجایی و هیچ
مثال بادکی ویلان و در پیچ

معلق بادکی در هم تنیده
خَمش های وزان و برجهیده

رمیده بادکی از خواب مستی
گریزی تا مدار هیچ هستی

نه حجمی و نه جرمی و زمانی
نه وزنی و نه سطحی و مکانی

نه ترکیبی نه نزدیکی نه جُوری
نه بالایی نه پایینی نه دُوری

نه خود را بر نشستن حالتی هست
نه اِستادن به حکم قامتی هست

به هر سو رفتمی گویی که هستم
به هر رو هستمی گویی که رفتم

نه نوری در سپیدی و سیاهی
نه ترس غصه خوردن از تباهی

نه شادی و غم و ناسودگی ها
نه خشم و کینه و بیهودگی ها

نه مِهری و نه عشقی و محبت
نه شوری و نه داغی و نه محنت

نه پایانی نه آغازی نه انجام
نه باشی و نهستی و سرانجام

مُدَور حول و احوال محالی
مکرر هول اوهام و خیالی

ندانمجای مجهولی دلالت
نه جابُلقا نه جابُلسا به حالت

من اینک در زمانم یا زمان من
تو گویی او زبان است و بیان من

از آنَک تا به اینک تا بدان گه
همی آنم همی اینم همین گه

خزیده بادکی پیچان و آزاد
به لالوی تهی هیچ یک یاد

هم اینک بادکم در گردبادی
که می لولم میان تندبادی

ندانمجایی کز گفتار خاموش
ورای خفتن و بینایی و هوش

کجا هستم ؟ ندانمجایی از وهم
خرد گمکشته در پندار یک فهم

هاشم نجفی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد