ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
آدم در بهشت ارزان فروخت خویش را
آنکه بامش بیش بودنرفت برف بیش را
صدظلم کرددوست بر ما۔شد فراموش
چه کنم ان زخم و زبانها و ان نیش را
پرکردی کیسه را اااااز مال دنیا وغنائم
ز یاد بردی ندیدی افتاده ودرویش را
در صلابت نفهمید دردبیمار را هیچ
سینه سپر کردوندیدجز بالاوپیش را
تا والا رفت رتبه و ان حکم ترفیعش
نداشت احترام موی سپیدوریش را
اخرت را فدا کرددر راه آمال و زندگی
غافل ز محشر بودوندیدآن اتیش را
بنگر شب و روز وآن خورشید و ماه
شاید دریابی اسرار این وآفرینش را
بخوان سرنوشت پادشاه وقیصران
بیاموزی در محضر دوست کرنش را
چرخی بزن درکنارقبرو تخت بیماران
می دانی قدرصحت تن خویش را
داودچراغعلی