سرگرمِ خودم بودم تا این که تو را دیدم

سرگرمِ خودم بودم تا این که تو را دیدم

بی حوصله هم بودم تا اینکه تو را دیدم

پاییزِ طلایی را در زیرِ نمِ باران

در حالِ قدم بودم تا اینکه تو را دیدم

تنهایی و تنهایی ، با عادتِ خود بر خود

راضی به ستم بودم تا اینکه تو را دیدم

تا قبلِ تو را دیدن انگار نمی دیدم

مانندِ عدم بودم تا اینکه تو را دیدم

هر روز پر از حسرت هر لحظه پر از غصه

بازیچه ی غم بودم تا اینکه تو را دیدم

در خواب و خیالاتم دنبالِ تو میگشتم

من قانعِ کم بودم تا اینکه تو را دیدم

یک عمر در این دنیا عاصی شده از غم ها

دنبال صنم بودم تا اینکه تو را دیدم


امیر بهنام گل

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد