گلبرگهای لطیف لبانت چونان نسیم صبحگاهی

گلبرگهای لطیف لبانت چونان نسیم صبحگاهی
رقص کنان روی حریر سینه ی زخمی من می‌لغزند
تمام تلخ‌ کامی های دور و نزدیک من محو می‌شوند
اکنون در بستری از عطر شکوفه های اقاقیای گیسوی تو
ارام و بی درد با دریایی از حس حضور تو بخواب میروم...

محمد ایرانمنش

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.