هر گاه اشک‌هایت از چشم آینه سرازیر شد،

هر گاه اشک‌هایت از چشم آینه سرازیر شد،
صبر کن،
فردا که بیاید با پیراهنش نور می آورد،
از پنجره بیرون را ببین،
ببین پرنده‌ای که روی تک شاخه سرد نشسته
برایت یک فصل دیگر امید آورده،
صبر کن.

نجوا حبیبی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.