| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
از خاطراتِ میخِ قابِ شکسته چیزی نگو
از پلک وُ شبنم وُ شب هایِ بی تابی
که رودخانه را عریض تر می کند
وَ گلدان را ، ازپنجره پرتاب
چه خوب ... می دانی
هنوز دست اَم ، به گل هایِ اقاقیایِ این کوچه نمی رسد
نمی رسد ، به افسوسِ غریزۀ بوسه هایِ داغ
یا آن چراغ ، که ، سال هاست درحسرتِ نگاِهِ تو می سوزد
ازغربتِ ، غریبِ ، کوچه هایِ دلتنگی چیزی نگو
چیزی نگو به آن شکوفۀ غمگین
که می آید وُ بهار نمی شود
چیزی نگو ، که ویرانِ شقایقی ... آتش گرفته اَم
ازخاطراتِ ترنجِ قالیِ گمشده چیزی نگو
از ماهِ گمشده درگیسویِ سپیدار
که به یادِ دوچشمِ بلوطیِ خسته می افتم
به یادِ ... دامنِ ، ستاره هایی که
دراندوهِ کهکشانِ ما نیستند
وَبرشانه هایِ ، فصل هایِ بی تماشا
نشانِی از ، شالِ آبیِ عشق دارند ...
فریدون ناصرخانی کرمانشاهی