ببار ای حسرت باران به نرمی خیس آبم کن

ببار ای حسرت باران به نرمی خیس آبم کن
کویری تشنه لب هستم رها از این سرابم کن

پس ازباران حزن آلود وحسرت بار پاییزی
بیا در دشت تاریکم  ، نسیب آفتابم کن

پرم از شوق دیدارت ، شکسته بال پروازم
رهایی را نشانم ده،خلاص ازاین عذابم کن

گرفتارم به گیسویت ، ببین شوریده حالم را
دراین شبهای وهم آور به دوراز اضطرابم کن

درونم شور وغوغایی بپا گشته، دل آشوبم
ببین سرگشته احوالم  ، رها از التهابم کن

به کنج خانه ام امشب تورا من چشم در راهم
بیا ای قرص ماه من، دلم را قرص و خوابم کن

ارسلان رشیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.