می بینم روزی

می بینم
روزی
از روزهای نیامده را
دعوت خواهی کرد
چشم های حقیر
و متوحشِِ را
به تماشای
رقصِ مو ی تو
در مسیرِ
قطارِ عقابِ تقدیر

آنگاه که
پروانه صفت
بال می گشایی
از پیله های ضمخت
و سیاهِ قید و بند
تا آسمانِ ترقی

و راهی خواهی شد
چون قاصدکی آزاد
از پنجره ی نیمه بازِ امید
تا سرزمین خیال

عبور می کنی
سبکبال
از برهوت تنهایی
و نقش می بندی
نگاره ای زیبا
از عشق را
بر قاب زندگی.

می بینم
روزی
از روزهای نیامده را.....


مریم ابراهیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.