مرا پیچکی بنام

مرا پیچکی بنام
که بر پای یک فرضِ محال ،
پیچ خورده ام...
از اندامِ دلتنگی ها که بالا می روم ،
سپیدِسپید همرنگِ یاس می شوم
با زمزمه های آویزان از لب،
شعری شده ام پیچ در پیچ
حافظه ام گیج از سایه های سردرگم،
بی وقفه تو را بر دوش می کشم
مشتِ احتمال را که باز می کنم،
عطرِ تو را می پراکند...
مرا بخوان،
ای امیدِ محال


روح انگیز هاشمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.