در جان این جهان

در جان این جهان
در فصل بی‌زمان
در ذره‌های جان
در شعر من بمان
ای یار بی‌نظیر

در واژه‌های من
محو صدای من
مست هوای من
باش و برای من
در قلب خود بمیر

مرگی چنان حضور
دروازه‌ی عبور
از خود به شهر دور
تا جذبه‌های نور
تا اوج دلپذیر

در راه این سفر
با خود مرا ببر
هر لحظه باخبر
از شوق مستمر
دست مرا بگیر

حس یکی شدن
روحت درون من
همپا و تن به تن
حرفی به من بزن
از عشق بی‌نظیر


شبنم حکیم هاشمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.