تو چه داری که شدم عاشق و دیوانه تو

تو چه داری که شدم عاشق و دیوانه تو
تو چه شمعی که دلم گشته پروانه تو
جرعه ای خوردم از باده پرعشق تو را
چه شرابی که شدم مست پیمانه تو
گیسوانت چنان سایه فِکنده سر من
با تمام دل و جانم، شدهِ ام شانه تو
با نگاهی ربودی زِ دلم عشق مرا
منو دیوانه نمود ، چشم مستانه تو
عطرناب گل رویت منو بی هوش نمود
ازچه گلزار گلی ، دل شده گلخانه تو
از زمانی که شدی ساقی پیمانه عشق
من شب و روز مستم درِ میخانه تو
تا نوشت حرف دلم را به تو گفتم (علمی)
دفترش پر شد از عَطر ریحانه تو

شاپور علمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.