| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
هر کس که در دیار وفا منزلی نداشت
با طالعش زمین و زمان مشکلی نداشت
بیچاره ناخدای گرفتار موج عشق
دریای پر تلاطم او ساحلی نداشت
خورشیدِ سینه سوز مرا آسمان ندید
شب پر ستاره بود و سرِ همدلی نداشت
چون سایه ای کشیده شدم سمت آفتاب
شعری برای خواب خوشم ((بیدلی)) نداشت
در حسرتِ بزرگ شدن کودکی گذشت
عمرم گذشت از چهل و حاصلی نداشت
وقتی جنون به میله ی زندان تن رسید
ویرانی اَم تصوّری از عاقلی نداشت
تا مرز نور پنجره ها را گشوده ام
آنجا میان چشم و زبان حایلی نداشت
از غصّه بال شب پره را در بغل گرفت
شمعی که در سپیده دمان محفلی نداشت
پاییز سرخ سبزی ِ باغ مرا گرفت
آری زمانه محکمه ی عادلی نداشت
عادل دانشی