با خیالت همه شب قصه کنم ساز ولی

با خیالت همه شب قصه کنم ساز ولی
جز خیالت نکنم با کسی ابراز ولی
دور باش از منِ دلخسته به اندازه ی دهر
با خیالت گو که با من نکند ناز ولی
با نگاهت به افق هایِ نهان می نگرم
آشکارا نکنم با فلک این راز ولی
با بلندایِ سکوتم همه شب در دلِ دشت
همچو آن کوهِ غرورم پر از آواز ولی
سایه ای می گذرد از گذرِ خاطره ها
هست او خاطرِ آزرده ی یک باز ولی
روزی آید که سحر چشم گشاید بی ما
از ضمیرم نرود چشمِ تو طناز ولی

آرش آزرم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.