چه کردی انتظار، ای انتظار لاله‌گون با من

غزلی از سپیده کاشانی

چه کردی انتظار، ای انتظار لاله‌گون با من
که اینسان همسفر شد جای دل یک لُجّه خون با من؟

گرفتم تیشه تیز قلم، هموار سازم ره
نگر چون کرد، ای محبوب، رنج بیستون با من

تو را فریاد کردم در سکون لحظه‌‌ها، اما
به پژواک صدا دمساز شد شور جنون با من

گواهی می‌دهد دل، از ورای ابر می‌تابی
نتابی گر چه خواهد کرد شام قیرگون با من

حضورت طرفه گلزاری است چشم‌انتظاران را
بیا مپسند از این بیش پاییز درون با من

شکسته دل ز سنگ هجر تو ای منتظر، بنگر
روان این قایق بشکسته بر دریای خون با من


مبادا بی‌تو جایت در دلم ای همنشین دل
تو بنشین تا که ننشانند اغوای فسون با من

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.