بنال اینک دل شیدا, خدا گشته رقیب تو

بنال اینک دل شیدا, خدا گشته رقیب تو
نهیبی کم بزن بر او, که نشنفته نهیب تو

ز تو بگرفته معشوقت ب خوش‌کامی شدست حاکم
شکایت بر که بنویسم که قاضی هست رقیب تو

مرا در منزل عیشی خدا هم ره نداد امشب
دم عیسی دگرگون شد, بوَد آن دم صلیب تو

شکسته زورق شادی دگر حزن از تنت بارد
به یاد آور لب سرخش که باشد آن طبیب تو

ز لحنم یاُس می‌بارد ندارم هیچ امید از حق
پریشان حال و سردرگم شدست حال غریب تو

تو خود خو کن به حال خود مکش آه از نهاد خود
که گفتند مهربان است او شود شاید نصیب تو

چه دانی پشت این هجران چه رازی گشته است پنهان
ثنا خوان و ستایش گو خدا گردد حبیب تو


محمد شهبازی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.