ثانیه ثانیه ثانیه..

ثانیه ثانیه ثانیه..
لحظاتی کوتاه
لحظاتی شیرین
لحظاتی تلخ تند و تاریک
لحظاتی پر از تاریکی شب
لحظاتی آنی
لحظاتی پر اززیبایی
ثانیه ,تیک وتاک ساعت
ثانیه,جوشش دل
ثانیه,لذتی زود گذر
ثانیه,ساعاتیست برای عاشق
ثانیه,تصور هر انسان
ثانیه,می‌گذرد همچون عمر
ثانیه,ثانیه,شد هفتاد سال
قدر ثانیه را بدانیم تند است..


محمدمتین کرمی

می خواهی جوری نگاهت کنم

می خواهی جوری نگاهت کنم

که بیفتی به دامنم؟

یا جوری نگاهت کنم

که باران بگیرد؟

می خواهی خیس بیایی

در آغوشم

ابر شوی باران بگیرد؟




عباس معروفی

تپش های قلبم سوی بینهایت می رود...

تپش های قلبم سوی بینهایت می رود...
همانجا که "تو"
زمزمه می کنی
"دوستت دارم"

#شقایق_عباسی

بگذار ز عشق گویم و هیچ مگو

بگذار ز عشق گویم و هیچ مگو
بنشین به تماشای من و هیچ مگو

گوش کن نوای ساز مارا می‌شنوی
ای یار بشنو آوای مارا و هیچ مگو

آهنگی در دل دارم گوش می‌کنی
بشنو صدای دلبر خویش و هیچ مگو

ای یار شنیدی نوای بی نواییم را
چنین گوشه نشینم بنگر و هیچ مگو

من بودم آن موج خروشان ندیدی مرا
شدم آرام جانان بنگر و هیچ مگو

من بودم سرخ برف زمستان ای یار
شنیدم بهاری آب شدم بنگر هیچ مگو

یارا من اگر بودم خداوندگار بلخ
چون شمسی آهوی گریز پا هیچ مگو

راستی شکستی این دل دیوانه ام را
جانان من بنگر این دل و هیچ مگو


علی مرتضی موحدی

گر از آغوشت افتادم

گر از آغوشت افتادم

ولی از پا نیافتادم

خرامان گشتم و لنگان

چو هر دم یادت افتادم

ملالی نیست بر قلبم

چو جام از دستت افتادم!

شدم بر خاک و غلطیدم

چو اشک از چشمی افتادم

کنون گم گشته سرگردان

چو دور از شهرت افتادم

نمی پرسی که چونم من ؟

یقین از چشمت افتادم !


مجید جاوید

وعده های پنهانی به دردم نمی خورد, آری!

وعده های پنهانی به دردم نمی خورد, آری!
بوسه های مرجانی به دردم نمی خورد, آری!
من درونم آشوب است آتشفشانی از دردم
قهوه های فنجانی به دردم نمی خورد, آری!
چشمه های ذوقم کور در انفجار تاریکی
ماجرایی طوفانی به دردم نمی خورد, آری!
اشک های دلتنگی چو شبنم به روی گلبرگ است
چشم های بارانی به دردم نمی خورد, آری!
همچو سایه ها گمنام پروانه ام که در بند ام
خنده های پایانی به دردم نمی خورد, آری!

پروانه آجورلو

از پیش درگاهش برو گویا نمی‌خواهد

از پیش درگاهش برو گویا نمی‌خواهد
او عاشق دلخسته ی شیدا نمی‌خواهد

دنیای تو پر گشته از دلواپسی هر شب
دل دل نکن,.. برگرد,.. او ما را نمی‌خواهد

موجود ریز ذره بینی هستی و ناچیز
عمری تقلا کردی و دنیا نمی‌خواهد

امروز هر گل میزنی بر کاکل معشوق
تاثیر کرده؟! ساده ای, فردا نمی‌خواهد

دیوانه ی گمگشته ی شبهای بیمارم
هوش و حواسی نیست,... سر سودا نمی‌خواهد

تو باختی هم دین و دنیا را به مهر و ماه
دیگر قمار و معرکه, غوغا نمی‌خواهد

یک برکه ی تنها کنار غوک و مرغابی
راهی شدن خیزان سوی دریا نمی‌خواهد

سرخود ترین معشوقه ی آزاد بی چتری
آن سر چرا بی سایه شد, آقا نمی‌خواهد!؟

دارای دنیا می‌شود گاهی همین آقا
دیگر کنارش همدم و سارا نمی‌خواهد

یک عمر رفتی تا ببینی چشم جادویش
این دیده دیگر دیده ی گیرا نمی‌خواهد

هر کس برای کسب رای و سرسری, سر زد
این صفحه آدم کوکی پایا نمی‌خواهد

آن شب گذشت و روی ماهت هاله پیدا شد
دیر است رخ بنمایی ام حالا نمی‌خواهد

تک پر نبودی من حسادت کردم از مهرت
دل دوره گرد مهربان لیلا نمی‌خواهد

این زندگی هر سبک باشد, زشت یا زیبا
شخصی ترین رفتارها, مولا نمی‌خواهد

فرهنگ و رزق و روزی و شوق مرا کشتند
سیلوی موشک این همه پویا نمی‌خواهد


محمد جلائی