دردادگاه عشق قسم خوردم

دردادگاه عشق قسم خوردم
ودلم را وکیل خود قرار دادم
قاضی نامم را در جمع حضار
عاشقان بلند خواند
واعلام کرد جرم وگناهت چیست؟
با صدای لرزان
اعلام کردم
جرمم.... جرم من
قلب تحجیرشده ام وانتفاع بی ثمر بودنش
خواستند
خواسته وجرم دیگرم را بگویم
که قاضی اعلام کرد
تو محکوم شدی
اهلیت نداری
وحکم تو در دادگاه عشق
تنهایی ومرگ است
درقلب تحجیر شده راهی نیست.

زهرا نادی

سالهاست که روزنه های قلبم را

سالهاست که
روزنه های قلبم را
مهر و موم کرده ام
میدانی چرا؟
از تکرار آدمهای بی مقدار
میترسم...


ساغر روحانی فر

فصلها سر بر کدام حوصله سایند

فصلها سر بر کدام حوصله سایند
تا آمدنت را به شعری بسرایند
خوشه ی تاک به کدام سو بگریزد
تا به پرچین نگاهت بیاویزد

زهرا یوسفی

تنهای تنهایم

تنهای تنهایم
شب است وُ سکوت
ماه گوشه ای نشسته
ستاره ها چشمک می‌زنند
پلک ها خواب می‌خواهد
از دور صدایی می‌آید
کسی با تنهایی خویش نجوا می‌کند


عبدالعظیم_خویی

بعد از تو

بعد از تو
نه حرف زدم
نه راه رفتم
نه خوابیدم
بعد از تو
تمام تریبون ها
شلنگ های اشک شدند
تمام جاده ها خیس
توی رود می خوابیدم
بعد تو تمام درختان می گریستند
بعد از تو مرگ خجالت کشید

و ترسید
اطراف خانه ی ما آفتابی شود.

فیض_شریفی

در جوابِ این که می‌پرسی

‌در جوابِ این که می‌پرسی
هنوز تنهایی یا نه؟
باید بگویم،
خسته‌تر از آنم
که دوباره خودم را به کسی یاد بدهم..


المیرا_دهنوی