از عطش ِسیری ناپذیر ِتن ِتب آلودِ من،

از عطش ِسیری ناپذیر ِتن ِتب آلودِ من،
تا آرامش ِشقیقه های ِمضطربِ تو
تنها یک راز ،سر به مهر ماند:
((بوسه))

نازنین رجبی

از عشق بر صفحه روزگار میترسم

از مردن میترسم
وقتی نمی دانم برای
چه زنده هستم !؟
از عشق بر صفحه روزگار
میترسم

وقتی نمی دانم چه رنگیست
و چه زبانی دارد ؟
میترسم
از حصار انفرادی خود
که مبادا واژه ها
در قالب سیمانی ِ
دیوار شعرم نرود
میترسم

از سرعت قطار زمان
در جایی دیگر
میترسم
که پیشتر ازمن ، از حال من
و چگونه مردن می داند
میترسم
در پی روزها
باید در زمینی که نمی دانم
صاحب باغ کیست
که خوابگاه منست
رنگ ِ زادروز منست
جای تنبیه سیب نخورده منست
به اجبار زاده شوم
به اجبار زندگی کنم
میترسم ...!!!


محبوبه برونی

دستهای تو،

دستهای تو،
پیام آور آرامش...
در
حصار
آغوشت


مریم_مهاجر

قسم به گردشِ موی ات به دستِ پاکِ نسیم

نفس بزن که تمنایِ مطلب ام شده ایی
تو واژه واژه یِ بیتِ مرتب ام شده ایی

سکوت بشکن و یادی برایِ من بگذار
صدایِ جامِ شرابیِ مشرب ام شده ایی

قسم به گردشِ موی ات به دستِ پاکِ نسیم
مرام نامه یِ غمگینِ مذهب ام شده ایی

قسم به معبدِ موی ات که برِ صحیفه یِ دل
دلیلِ محکمِ رنگِ مرکب ام شده ایی

هزار رکعت و سجده فدایِ کعبه یِ تو
تو جانِ هر دو جهانی و مکتب ام شده ای


مجید_محبعلی

بازیگر هر نقش و نگارم شده ای

بازیگر هر نقش و نگارم شده ای
آوای خوش تار و سه تارم شده ای
دیروز غریبه ای که از راه رسید
امروز همه دار و ندارم شده ای


نسرین_سادات_غضنفری

به تو پیوند می زنم

به تو پیوند می زنم
صبح را، آفتاب را
و نسیم را
دستانت آشیانه ی پرندگان
هر چه آب می نوشند
از لبانت
من تشنه تر می شوم


منوچهر پورزرین

من جان کندم تا گفتم

من جان کندم تا گفتم
اوجان داد تا شنید
این جمله
چه جانی دار
د

لیلادهقان

هر چه می خواهی خطابم کن به عشق

هر چه می خواهی خطابم کن به عشق
نی عتابم نی جوابم کن به عشق
تاک قلبم در موستان سرخوش است
پس خرابم کن شرابم کن به عشق


علیرضا زرین