ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بالای ایوان ایستاده بود
چو پرنیان ؛ نرم ؛ آرام
من ؛ پائین
نگاهم کرد
دستش را به سویم آورد ؛ گفت
خداحافظ
با دست سردم
گرفتم دست گرمش را
گفتم ؛ سلام
بمان
اما او رفته بود
خیالم بود که این چنین می دید
او ؛ بالا
من پائین
سعید رضا علایی
سرشار از احساس شورانگیز بارانم
سبزینه ی جانبخش در ذات بهارانم
من رودم وسودای دریا را به سر دارم
یاغرق من شویا که در حسرت بسوزانم
هر فصل من ، آغاز یک کابوس شد بی تو
شب ها به جای خواب خوش درگیر هذیانم
استاد بی همتا ، قبولم کن که بی تردید
در محضرعشق تو شاگرد دبستانم
کشتند روح شاعرم را با ستمکاری
عمری ست در تبعید ، غمگین و پریشانم
حال مرا پرسیده ای ؟ این است اوضاعم
در گوشه زندان خود ، سر در گریبانم
عاشق ترین بانوی دنیا مرده در اندوه
بیهوده می کوشی پس از مردن به درمانم
سبزست در من خاطراتت تا نفس دارم
هرچند بی تو ، تا ته دنیا زمستانم
فاطمه مقیم هنجنی
هیچ توفیری ندارد
چه رو به آهن و سیمان باز شود
چه رو به درخت و دریا
من از بسته بودن پنجرهها
-بیزارم!.
لیلا طیبی
لیلایمن!
پاییز که شد
تو انارها را برایم بچین و بیاور...
میخواهم شبهای دراز پاییزی را
با دستان تو همراه باشم
تا وقتی که صبح میشود
گرچه انار فقط یک بهانهست...
زاناکوردستانی
امانی نیست
در این شتابِ نفسگیر
اگر نیایی
اگر نمانی
که میچرخاند آسیابِ علاقه را؟!
چه میماند از
ترانههایِ پرواز؟
نیلوفر_ثانی