خسته از آتش
خسته از پولاد
از پرواز
پرنده ی خون
پرنده ی لاجورد
به درگاه برف نشست
درصبح سوسن زار
درصبح بی پناه
هرگوشه گُلی کامگار
خسته ازآتش و پولاد.
قاسم آهنین جان