ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بی سرزمینِ حضورت
این عاشقانه ها
مجمع الجزایر تنهائی ست
پوشیده از آه های تبعیدی
در گلوی عشق
پرویزصادقی
روزهای لال
کوچه های لال
خانه ها بی لبخند
و تاریخی که می گریزد از آینده
ولی به هیچ کجای دلخوشی نمی رسد
در گذشته ای مجهول
مشکوکم
به تمامِ کتاب ها
وقتی غریبه اند با خبرهای روزنامه
مشکوکم به انسان
وقتی با یک دست نوازش می کند
و دست دیگرش
خون آلود
تفاخرِ اعتقاد است
مشکوکم من
به چشم ها
که ولعی یکسان دارند
در برابرِ زنانِ زیبا
و در میدان های اعدام
به ساعتِ بی گاهِ تماشا
...
پوریا اشتری
حال نگاهامون خوب نیست ...
همه چشم انتظار یه روز خوبیم ،
که نمیدونیم کى و کجا از راه میرسه ...
انتظار براى چیزى که اصلا نمیدونى کجاست ،
و دقیقا چقدر ازت فاصله داره و اصلا قرار هست برسه یا نه تلخِ یه مقدار ...
شاید من اینجورى حس میکنم ،
ولى این نگاه هاى خیره ى پر درد ،
با یه سلام و پرسیدن حال ، میشکنه و خط میفته بغل پلک هاش از خنده ...
با هم مهربون تر باشیم ...
تو...عاشق بارانی...
من...می ترسم از باران...
تو...غمگینی...
من... اما خوشحالم از این که تو
گول هیچ چتری را نخواهی خورد...
گاهی گنجشک ها از ترس باران
به قفس پناه می برند...
کاش من هم عاشق بودم
من از چترها و قفس ها می ترسمℳ!
اصغرمعاذی
مجنون که کمال عشق و حیرانی داشت
مهری نه چو این مهر که میدانی داشت
این مهر نه عاشقیست، مهریست که آن
با یوسف مصر پیر کنعانی داشت
وحشی بافقی