چگونه نخواهمت؟

چگونه نخواهمت؟
تو آن نیمه سیلی نخورده منی
آن نیمه آفتابی
که می شود برکت را
از کشتزارهای زیر پیراهنت به زکات گرفت
مرا چنان در آغوشت بگیر
که در جنگل های بی تفنگ دراز بکشم
زیر درخت های بی دار
آسمان های بی شلیک
مرا که از انفجار توده های گوشت به خود می لرزم
در خودت بپیچ
و نترس
اگر جز زایش عجیب الخلقه این عشق
چیزی از من نمی دانی
تو هر چه را که با لحن متین اندوه صدا بزنی
من همان هستم.



"فرنگیس شنتیا"
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.