سلام بیرق پرچم ، سلام ماه عزا
سلام حضرت زینب ، سلام خون خدا
دوباره آمده ایم و عزا به پا کردیم
برای ماتمتان روضه ها به پا کردیم
صدا زدیم بیایند باز
سینه زنانبه روضه خوان محل گفته ایم روضه بخوان
بخوان که مرد غریبی ز راه آمده است
و شاه خسته دل کم سپاه آمده است
هنوز هست طعامی و آب بسیار است
هنوز بر سرشان سایه ی علمدار استاما امان ز غریبی امان ز سوز و نوا
امان ز حادثه ی تلخ دشت کرب و بلا
که از جماعت نامرد پشت پا خوردندمیان دشت بلا نیزه بی هوا خوردند
و رأس تک تک انصار را جدا کردند
چقدر به ذریه فاطمه جفا کردند