وه که سوز درونم خبری
نیست ترا
در غمت مردم و با من نظری
نیست ترا
بر سر کوی تو فریاد که
از راه وفا
خاک ره گشتم و بر من گذری
نیست ترا
دارم آن سر که سرم در سر
و کار تو شود
با من دلشده هر چند سری
نیست ترا
دیگران گر چه دم از مهر و
وفای تو زنند
به وفای تو که چون من
دگری نیست ترا

#امیرخسرو دهلوی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.