به من بازگردان

به من بازگردان
چشمهای ربوده‌ام را

دیری ست
مرگ را خواب دیده‌ام
و به دار تنهایی آویخته‌ام

و تو
با این خاطر حزین
شعری تر
از من میطلبی؟

تلنگری
آوازی
رقصی
میخواهم

دوست داشتنی موزون

که درآمیزد مرا
با واژه‌های عاشقانه

...دور از سایه‌های تردید

دردا
ناتمام مینویسم

چو عشق های ناتمام
شادمانی ناتمام

ای کاش...
ناتمام بماند
صدای زنجیر واژه‌های اسیر


پروانه محمودی

ابتدای همه‌ی پایان ها

ابتدای همه‌ی پایان ها

ایستاده‌ام.

هنوز حوا هست

رقیب فرومایه‌ای ست

سیب از باغچه‌ی معشوق بزدلی می چیند

خاطره‌ها را ورق میزنم.

صدای گریه باد میآید.

و آنسوتر
آدم....

کابوسهایم را

خمیازه میکشد.


پروانه محمودی