ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دو بُطر آب بیاور، شراب میکنمش
بنوش! قطره به قطره، حساب میکنمش
از این قرار که: مینوشم از تو پی در پی
غمت تنیست که از گریه آب میکنمش
فقط به نیمنگاهت، مسیر لذت را
اگر نشان بدهی، انتخاب میکنمش
اگر اراده کنی سجده میکنم به تنت
سپس نفس به نفس، شعر ناب میکنمش
همیشه خواستنت - لعنتی - گناه من است
که از ازل به ابد، ارتکاب میکنمش
یقین بدان اگر ایمان مراتبی دارد
هزار مرتبه بیدار و خواب میکنمش
چه قصهایست که در این مقام، حالت را
- اگر درست بگویم - خراب میکنمش
نه من تواَم نه تو من؛ حسِ تو حواس من است
که بیمضایقه دارم کتاب میکنمش
خدا یکیست، نمیفهمد این دوئیّت را
دعا بیار، خودم مستجاب میکنمش
مریم جعفری آذرمانی
و پرسشیست قدیمی که همچنان باقیست
که چند فاجعه تا مرگِ این جهان باقیست
«نبودن» از همه جا مثل سنگ میبارد
به بودنی که فقط تکّهای از آن باقیست
چقدر عاشق و معشوق مردهاند، امّا
هنوز هم که هنوز است عشقِشان باقیست
چه حرمتیست در انسان که بعدِ اینهمه قرن
خطوطِ خاطرهاش روی استخوان باقیست
اگر چه روح و تنم میرود، خوشم با این
که ذوقِ شاعریام هست، تا زمان باقیست