ای انسان، اگر داری دلی از مهر و دلسوزی،

ای انسان، اگر داری دلی از مهر و دلسوزی،
جهان را گلشنِ عشق و وفا کن، غرق در روزی.

به دستت شاخه‌ای از مهر، در چشمت صفا بنشان،
که دنیا بی‌کران اما تهی از عشقِ هر روزی.

اگر بینی که افتاده‌ست دستی در دلِ طوفان،
مرو بی‌اعتنا، برخیز، برگردان ز بدسوزی.

تو نوری در شبِ تاریک، امیدی در دلِ غم‌ها،
مبادا خامشی سازد تو را هم‌رنگِ آن سوزی.

جهان را می‌توان آراست با آیینه‌یِ انسان،
بیا لبخند را بنشان، که خوشبختی همان روزی.

عطیه چک نژادیان