مرا از ابرو باران آفریده

مرا از ابرو باران آفریده

به اسفندو زمستان آفریده

من و زاینده‌رودِ چشمهایم

چنان رودِ پریشان آفریده


آتنا حسینی

نبودت سوخت برگم تا به ریشه

نبودت سوخت برگم تا به ریشه

صبوری کرده خونم توی شیشه

ببین چند سالیه با غوره هایم

کلنجار میرم و حلوا نمیشه


آتنا حسینی