من یه شعر براش میگم... .

من یه شعر براش میگم... .
رفته ام من در مسیری انتهایش را نمیدانم که چیست...
مانده ام حیران و سرگردان دلیلش را نمیدانم که چیست...
من تهی من هیچ من راز مگو...
من در بندم نمیدانم دلیلش را که چیست...

باد ...
آفتاب نیمه جان...
من کجایم؟!
مقصدم را من نمیدانم...
فقط ؛
تکیه دادم بر کسی که هیچ ٫نمیدانم که چیست ...
چشم بر مییندم و تا انتهای راه را...
خواب تا مقصد...
مقصد را نمیدانم که چیست...

سحر زارعی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد