دل من، ز عشقِ دانش، شد شیدا و مست،

دل من، ز عشقِ دانش، شد شیدا و مست،

چون بید، در پایِ علم، شد خمیده و برخاست.

ز لبِ تو، چشمه‌ی معرفت، جوشید،

در دلِ من، نورِ حکمت، پدیدار شد.

سخنانت، چونِ باران، زِ آسمانِ دل،

سیراب کرد، اینِ تشنه‌یِ جان و تن، و دل.

هر کلامِ تو، مرواریدی درخشان،

که گنجینه یِ علم، شد، به دستِ انسان.

به راهِ تو، قدم نهادم، با جان و دل،

تا برسد، به قله‌یِ دانش، به هر چه دل.

زِ توشه یِ تو، به هر آنچه که آموختم،

شدم در این جهان، به هرچه که میخواستم.

تو، چراغِ راهِ منی، در شبِ تاریکی،

هدایتِ تو، به من، شد، روشنایی و زندگی.

تا ابد، سپاسگزارم، از زحماتِ تو،

ای آموزگارِ مهربان، ای دریایِ دانشِ خود
بی نهایت سپاس
"طرحواره هستی"

ای آموزگار، خورشیدِ دانش و هنر،

که بر جانِ ما، زِ مهر، می‌تابی، سر به سر.

با دستانِ مهربان، و سخنی دلنشین،

راهِ علم و معرفت، به ما می‌نمایی، در زمین .

در کلاسِ تو، چونِ باغِ پرگل و شاداب،

دانشِ نو، با شوقِ فراوان، می‌روید، و خواب

از دلِ ما، هراس و تاریکی می‌رود،

و در ذهنِ ما، روشنایی می‌تابد، و سود.

با هر درسِ تو، دلِ ما، پر از شور و شوق،

به سویِ دانش، گامِ ما، استوار و قوی،

سخنِ تو، چونِ شمعِ فروزان و روشن،

در دلِ شبِ جهل، می‌تابد، و دیر نمی‌شود.

ای معلمِ مهربان، به تو درود،

که در راهِ دانش، ما را، همی‌هدایت می‌کنی.

تا ابد، یادِ تو، در دلِ ما، جاودان،

و به نامِ تو، دانشِ ما، می‌درخشد، تو ء مان


سمیه بنائیان دستجردی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد