چه بی رحمانه غم دارد اتاقم

چه بی رحمانه غم دارد اتاقم
تو را انگار کم دارد اتاقم
به پاس کوچ پاییزیت اینجا
پر و برگ و قلم دارد اتاقم
مگر که آب دیده سیل بوده؟
که این سان بوی نم دارد اتاقم
نمی بینم به دیوار عکس دلدار
بسی چون دود و دم دارد اتاقم
علیه من ز رنج و درد و ماتم
سپاهی هم قسم دارد اتاقم
دری رو به رهایی نیست بی دوست
دری رو به عدم دارد اتاقم
مگر جز عنکبوت گوشه گیری
رفیقی محترم دارد اتاقم؟
مرا در آینه تهدید کردند
چه انسان های سم دارد اتاقم
خرابی اش گذشت از حد ولیکن
غرور ارگ بم دارد اتاقم

جویا نیاوری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد