دل برده‌ای و برده‌ای از من قرار را

دل برده‌ای و برده‌ای از من قرار را
دیوانه کرده‌ای شب و روزم، نگار را

با چشم مست خویش چه جادو نوشته‌ای؟
کآشفته می‌کند دلِ بی‌اختیار را

محتشما، من غزل‌خوان عشق توام
حسرت بَرَد نگاه تو شعر و شعار را

هر شب به یاد روی تو خوابم نمی‌برد
بیدار کرده‌ای دلِ شب‌زنده‌دار را

با هر نسیم بوی تو پیچد به جان من
از من مگیر این نفس نوبهار را


اسلم رییسی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد