گم می شوم گاهی

گم می شوم گاهی میان توهم نوازش دستان پر مهر تو...
و
عشق را تجسم می کنم...
شاید آن تجسم, توهم نوازش را به حقیقتی بی بدیل؛ بدل کند...


نازنین روزبه

بی گمان آنجا که تو هستی

بی گمان
آنجا که تو هستی
شعرهایم هستند!
و من
چه شاعرانه
تردستی چشمانت را
قاب میکنم!!


علی نصیری

قصه ی عشق تو را از نو روایت می کنم

قصه ی عشق تو را از نو روایت می کنم
از جدایی ها, از روزگارم بس حکایت می کنم
این حکایت در دلم سرِّ اسرار عاشقی است
با این همه دلباختگی از تنهایی ها ‌شکایت می کنم
تو چرا دائم با دلم, از عشق می گویی سخن
خود دل خسته و افسرده حالم را حمایت می کنم
در این دریای مه آلود مواج و بس طوفانی
خود کشتیبانم, قایق ام‌ را بساحل هدایت می کنم
با دیده ترحم نگاهم‌ نکن, محتاج محبت نیستم
به حرمت عاشقان زمان, خود را ملامت می کنم
گرچه در این دنیا هستم غریب و خسته و تنها
با توکل برخدا از زندگی, ابراز رضایت می کنم
در این زمانه غم گرفته, همه فراموشم کردند
از تمنای عشق تو, باز احساس ندامت می کنم


عسل ناظمی

پیکر تو نقشه ی من است

جسمُکِ خارِطَتی
ما عادَت خارِطةُ العالَمِ تَعنینی
پیکر تو نقشه ی من است
نقشه ی جهان نما به چه کارم می آید


نزار قبّانی

ساقیا! جام شرابی بده دستم

ساقیا! جام شرابی بده دستم
من مفلوک ز هوشیاری بترسم.
در همین حالی که بودم
شعری از حافظ, بر لبانم نقش بست:
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
درده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
در عرصه ی خیال که آمد,کدام رفت.

سارا بیگلری

روزی نه چندان دور از امروز, قول دادی

روزی نه چندان دور از امروز, قول دادی
فردای بِه ز امروز را تو؛ قول دادی

تو نگو منِ آشفته خیال دیروز را
دیروز به خیال فرداها فریب دادی

نبودم آنکه بیازارم دلت را
نکند دلت را به اغیار دادی?

همه شب, همه روز, ذکر فقط تو
از پی چه امروز مرا به دست این حال دادی

چند قدمی بیشتر تو با من میماندی
طریق عشق را بهر چه تو از دست دادی

یاد است؛ آمدم شباهنگام به زیر پنجره ی امید تو
گفتیم سلام, از دور دستی تکان دادی

نگاهی به دستان و این پاهای تاول زده
حالا میپرسندم این همه رفته راه را چه گرفتی, چه دادی؟

بیش از این غزل را نیازارم نیک تر است
تو همچو منِ عاشق بی آزاری از دست دادی....

محمدرشید رشیدی

جادوی برق نگاهت را...

جادوی برق نگاهت را...
طلوعیست زرین؛
در هر نفس,
و دنیا سرمست از؛
طره ی گیسویی ,
در دست نوازشگر باد !
رقصان


مژگان_کریمی